.


آقا! آقا!

 


من بلاخره ... بلاخره

 


!برای بازگشت دوباره به قصر امیدوار شدم

 


من می خواهم پزشک شوم
‏ من یک پزشک خواهم بود

 


دربار پزشکان برگزیده را آموزش می دهد
از دفاتر محلی


اگر من کارآمد باشم می توانم در قصر بمانم


بله . من این شیوه را می شناسم
بله . من به قصر برمی گردم

 


بعداز آن من می خواهم ... بعد از آن من می خواهم...
از تمام کسانی که این کار را انجام داد ه اند انتقام بگیرم!

 


( قسمت 30 )

 


من می خواهم در باره داروها بدانم

 


لطفا به من تعلیم دهید

 


به همین دلیل من شما را به اینجا آوردم


ببخشید؟


شما گفتید که می خواهید برگردید

 


پزشک بودن تنها راه است
برای یک خدمتکار تا به قصر برود


به همین دلیل من شما را به اینجا آوردم
شما ظاهرا آماده اید... پس یاد بگیرید

 


شما حتی
داستان یا دلایل من را نمی دانید


چرا شما خواستید مرا برگردانید؟


هیچ کدام از کارهای شما را من فقط...

 


این اراجیف را تمام کن و فقط یادداشت کن
رنگ صورت مریض ها را


رنگ صورتشان را؟


درسته. یادداشت کن آیا
زرد ، قرمز، قهوه ای ، سفید یا سیاه اند


بنویس در کدام قسمت
از صورت بیشتر است


و یادداشت کن
هر چیز غیر عادی را که می بینی


در ناخن های دست یا پایشان

 


بله

 


چی؟شما خیلی بد هستید

 


منظور شما چیست؟
برای نشستن دراین اتاق پنج سال از وقت من گرفته شد


شما چطور شروع به تدریس کردید
به این ساحره ای که تازه آمده است؟


بله .من کارم این است

 


آیا او داروها را می شنا سد؟
یا چگونه یک بیمار را معاینه می کند؟

 


این چیست؟ من می پرسم این چیست؟
شما دخترها چیزی نمی دانید؟

 


این چیست؟ تو نمی دانی؟

 


این چهار گوشه


برای چه چیزی خوب است؟

 


در کنار دریا رشد می کند و
برای شکم درد مفید است


شما همچنین می توانید آن را به عنوان غذا بخورید

 


راضی شدی؟


من تایید می کنم
اطلاعات او راجع به داروهارا
اما شما به ما گفتید که طرز برخورد
با بیماران هست...

 


طرز برخورد... من خوشحالم
که شما این مساله را مطرح کردید


او پولش را خرج کرد
تادارویی تهیه کند


و او می دانست که این دارو را
نباید با آب نمک تهیه کند


او به بالای کوه رفت
تا آب تازه بدست بیاورد

 


شما نتوانستید برای رفتن به آنجا به خود زحمت دهید
پس شما حاضر کردید...


دارو را با آب نمک
از چاه محل


اما
من خیلی از اوقات به شما گفتم که


سوسن دارویی میتواند برای قلب مضر باشد


ولی شما نتوانستید این مساله را حل کنید
با اینکه آنها مشکلات کوچکی بودند


ممکن است یکی ازآن (سوسن ها) سوراخهایی در قلب آنها ایجاد کند
بخاطر اشتباهات تو

 


ساکت باش . من آنها را جمع می کنم فقط از روی
احتمال و تنها آنها را آموزش میدهم
این من هستم متوجه آن شدید؟
اما با این همه ما تجربیات بیشتری داریم

 


تجربه چیزی است که
او می تواند بسازد و


و من فهمیدم که تجربه یانگوم
خیلی ارزشمند تر است

 


در هر صورت حالا ساکت باشید و اگر شما
دوباره قبل از من این قبیل کلمات را بگویید


من شما را از اینجا اخراج خواهم کرد!برو بیرون
من نمی توانم به کسی آموزش دهم
که مرا درک نمی کند

 


تو درک می کنی؟ بله
او خیلی بد است... این خیلی بی انصافی است

 


چرا تو عبوسی؟

 


او چگونه می تواند این کار را انجام دهد؟چطور؟

 


او چگونه می تواند به خدمتکاری کمک کند
که خیلی سعی کرد تا فرار کند؟


منظور تو یانگوم است؟


بله.او ما را کنار گذاشت وقتی که
ما بیش از پنج سال کار کردیم


و یانگوم را درست کنار خودش قرارداد


و یانگوم به یانگ-دوک گوش میکند؟
او خواهش و درخواست کرده تا به او آموزش دهد

 


واقعا؟واقعا؟

 


تو همه آنها را نوشتی؟بله


بگذار آن را ببینم
آیا تو آنها را اینطور می نویسی؟

 


پنج نوع رنگ خاص وجود دارد


آبی ، قرمز ، زرد ، سفید و سیاه


آبی می تواند به معنی نقرس باشد
که ازمجاری بدن بیرون بیاید یا تشنج باشد


این میتواند تشخیص داده شود بوسیله مشاهده
صورت ، پوست ، ناخن ها و لب ها


اگر قرمز باشد بیمار تب دارد


علایم بیماری سخت
داشتن دمای بالا است


و تب خفیف کمی انرژی را نشان میدهد


وقتی یک شخص دارد
علایم یک بیماری سخت را


صورت قرمز می شود
همچنین این شامل چشم ها ، لب ها و زبان نیزمیشود


با علایم تب خفیف
تنها قسمت گونه قرمز می شود
شما همه آنها را حفظ کردید درست است؟ ها؟
همه آنها را حفظ کن

 


من چطور توانستم... این برای اولین بار است
که حتی نمی توانم همه آنها را بفهمم


من دوبار حرف نمی زنم

 


از حالا پشت سر هم حفظ کن
به محض اینکه از من شنیدی

 


همه چیز را تا فردا حفظ کن

 


زرد به معنی ضعف دستگاه ایمنی است
عفونت باکتریایی ، یرقان


سفید ضعف دستگاه ایمنی بدن را نشان می دهد
خون ریزی ، خستگی


سیاه به معنی ضعف ارگان های تحتانی است
بیماری مزمن ، خونریزی داخلی

 


به چه چیزی نگاه می کنی؟

 


من باید صورت ها را بررسی کنم

 


به چه چیزی نگاه میکنی؟

 


چطور جرات میکنی یک خدمتکار ساده
به صورت من نگاه میکنی؟


من متاسفم. پزشک داد
وظیفه ای به من


به هر حال این ساده ترین روش است
برای گرفتن ضربان
این چیست؟

 


این چیست؟

 


این پرستار به صورت شما نگاه می کند
و شرایط سلامتی شما رابررسی می کند

 


خب صورتت را به او نشان بده
در حالی که غذایت را می خوری.می فهمی؟

 


اسم تو چیست؟
هانگ ماک -دل

 


بسیار خب ازشما متشکرم

 


اسم تو چیست؟هان-دل

 


بسیار خب ازشما متشکرم

 


چی؟ شما خیلی زیبا هستید

 


ها؟مهم نیست

 


اسم تو چیست؟ دل-سو

 


من حتی درخواست هایی از یوجی دارم

 


چطور میتواند دیدن
صورت سربازها کار باشد؟

 


بعلاوه تو بررسی می کنی
سلامتی سربازان را


این وظیفه من است تا مراقب سلامتی آنها باشم

 


بانوی پزشک خیلی بی همتا است
و او همه را مجذوب می کند

 


شاید در حال حاضر آن بهتر باشد

 


اما چطور می توانی آن را انجام دهی؟ها؟

 


شما تمام سربازان را معاینه کردید
اما چطور مرا معاینه نمی کنی؟

 


لطفا دست به کار شو بسیار خب

 


چطور است؟

 


شما قرمز هستید
قرمز به این معنی است که شما تب دارید

 


من تب دارم

 


سفید ضعف دستگاه ایمنی بدن را نشان می دهد
خون ریزی ، خستگی


سیاه به معنی ضعف ارگان های تحتانی است
بیماری مزمن ، خونریزی داخلی


اگر این (صورت)قرمز باشد یعنی مریض تب دارد


علایم بیماری سخت
داشتن دمای بالا است


و تب خفیف کمی انرژی را نشان میدهد


وقتی شخص علایم بیماری خطرناکی را دارد


صورت قرمز می شود
همچنین این شامل چشم ها ، لب ها و زبان نیز میشود


با علایم تب خفیف
تنها قسمت گونه قرمز می شود

 


او چطور است؟ها؟

 


به من نگاه نکن

 


بسیار خوب او یک نوع از قرمز است

 


این چیست؟


او خیلی قرمز است
به نظر می رسد او تب بالایی دارد


از آنجایی که پیشانی او قرمز است
او ممکن است به خاطر فرو خوردن خشمش بیمار باشد

 


بعدی

 


صورت و چشمان او زرد هستند
این ممکن است به علت ضعف دستگاه ایمنی باشد
عفونت باکتریایی یا یرقان

 


این شخص یرقان دارد
چه چیزی می توانی درباره آن به من بگویی؟


یرقان تحت تاثیر ویروس ها ایجاد می شود
هم جگر و هم دل سپس صفرا نمی توانند خوب کار کنند


زرد روشن نشانه مثبت بودن و
زرد تیره نشانه منفی بودن یرقان است

 


بعدی

 


او چه بیماریی دارد؟

 


بینی ، ابروها
و قسمت لبها آبی هستند


اینجا نوشته این میتواند ایجاد شود
بوسیله گردش نامنظم خون


و تنگ شدن رگها


این نشانه ای قبل از فلج کامل است

 


نگاه کردن به صورت تنها هست
یکی از راههای تشخیص دادن بیماری


این یک اصل قطعی نیست

 


اینها کتاب های اصلی پزشکی هستند
همه آنها را بخوان


چی؟ همه اینها را؟ چرا؟

 


اوه مهم نیست
من هر سوالی که داشته باشم می پرسم


فقط همه اینها را بخوان
و هر چه را که می خوانی به خاطر بسپار

 


همه اینها را؟


بله همه آنها را
یک خط را هم جا نینداز

 


اما... جواب نده


در ابتدا فقط همه چیز را حفظ کن


تو خواهی فهمید
یک زمانی تو می فهمی که من چه می گویم


تو تجربه ارزشمندی خواهی داشت
با این بیماران


اما من دانشی ندارم
از آنچه حفظ می کنم؟
تو دانشی نداری

 


ها؟


تو بعدا خواهی فهمید
هنگامی که همه چیز را حفظ کنی

 


هی! تو داری چه کار می کنی؟

 


چطور جرات می کنی چنین کارهایی را انجام دهی
نمی دانی عالیجناب با او گردش می کند؟


بعلاوه این حیوان یک هدیه است
از چین برای عالیجناب

 


درست است

 


من متاسفم اعلاحضرت

 


تو باید فریاد می زدی

 


چرا تو فریاد می زدی؟

 


فورا به او بگو

 


او از تو سوال میکند

 


فورا به او بگو

 


کافی است
او باید دلایل خودش را داشته باشد

 


بگذار برود

 


چی؟ یون-سنگ...؟
بله درسته
تو کردی...جدی؟!چی؟

 


من شنیدم تو فریاد می زدی نمی دانی
که عالیجناب با او قدم میزند

 


بله


این مشکل بزرگی است

 


چرا؟


تو میدانی این سگ چیست؟
تو احمقی

 


بانو چویی ما را دوباره بیرون می کند
وقتی او این موضوع را بفهمد


زندگی من خیلی ناراحت کننده است
بخاطر تو


من از خیلی قبل از بودن در اینجا ناراحتم
ما از اینجا به کجا می توانیم برویم؟

 


بهر حال چرا به آن سگ دست زدی؟

 


حالا که همه جای آنها را فهمیده اند
کار و تجارت ما در حال پیشرفت است
وزیر اوه نیز اوقات خوشی دارد

 


در ضمن سا-ریون خوب کار می کند؟
بله گیوم-یونگ به او خیلی خوب آموزش میدهد


بسیار خب او خواهد گرفت
بعدا جای گیوم-یونگ را

 


من واقعا مجبورم این کار را انجام بدهم؟
من نمی توانم فقط آشپزی را یاد بگیرم؟


نه شما بعدا می توانید آشپزی را یاد بگیرید

 


این مهم است که یاد بگیری
در ابتدا اصولی در باره غذا

 


یاد بگیر که این چیزها چه مزهای دارند و
چطور ترکیب آنها مزه ای ایجاد می کند .


و اینکه مواد
یک ترکیب خوب را نمی سازند

 


من می خواهم آموزش بدهم از
ابتدا در حالی که شما تمرین میکنید


و ما حتی می خوانیم
کتابهای پزشکی را اگر مجبورشویم


پس به من اعتماد کن و سعی کن بجوشانی
بخار پز کنی یا سرخ کنی این حبوبات را


خب ما می توانیم بفهمیم که چطور این روشها
مزه را عوض می کنند. آماده باشید

 


چکار می کنی؟

 


من حتی نمی خواهم تا
درباره آنها فکر کنم


خب چرا ما باید روش آنها را ادامه دهیم؟
ما چه کم داریم؟

 


ما داریم
202
00:19:33,814 -- 00:19:35,213
از دست دادیم

 


از دست دادیم؟!چه کسی را؟
کسی که در این جایگاه بود؟

 


کسی که بدست آورده بود
این موقعیت را برنده شده بود

 


ما با مهارتمان برنده نشدیم

 


جز یک بار وقتی که
یانگوم اشتباه کرد


ما در سه مرحله از چهار مرحله شکست خوردیم

 


و ما همیشه شکست می خوردیم بخاطر
اشتیاق آنها به غذا ، نه به مزه


گیوم-یونگ


اگر شکست نخورده بودیم ما مجبور نمی شدیم
با آنها آنقدر بی رحم باشیم


ما حتی احتیاجی به این چنین توطئه هایی هم نداشتیم
اگر با توانایی ها یمان برنده می شدیم

 


من می خواهم از نو شروع کنم

 


درسی که شما یاد گرفتید از طریق
مسابقه اشتباه است


درسی که ما باید یاد بگیریم این است
که ما احتیاج به قدرت بیشتری داریم

 


اگر ما قدرت بیشتری داشتیم
یک بانوی دربار ساده مانند بانو یونگ


نمی توانست چنین کار احمقانه ای را شروع کند

 


ما باید قدرت بیشتری داشته باشیم تا
هرگز این اتفاق دوباره تکرار نشود


بانو


من می خواهم بدست بیاورم ثروت
و قدرتی بیشتر از همه


بانوان اول دربار خاندانمان
تا دوباره کسی نتواند ما را تحقیر کند

 


تو باید همین کار را بکنی
نه متشکرم

 


نه

 


تو به قلب افسرمین فکر می کنی
که با یانگوم رفته است


که آیا به علتی بر می گردد؟


بانو


افسر مین تمام این راه را رفته است
تا یوجی بخاطر یانگوم

 


و تو گفتی از خانواده ات تبعیت می کنی
برای حفظ زندگی افسر مین

 


من می خواهم
به همین دلیل از نو شروع کنم

 


تو کسی هستی که
خانواده ات را در خطر قرار می دهی

 


شما باختید بانو

 


من نمی خواهم ببازم

 


من می خواهم تا بهترین بانوی آشپزخانه باشم

 


تو نمی توانی جسمش را داشته باشی
یا قلبش را و یا بخواهی

 


و تو نباید

 


آموزش ما آغاز میشود
ساعت 8 صبح فردا

 


من فکر میکردم شما فرق می کنید با
بانو چویی یا پان-سول چویی


با اینکه از یک خانواده هستید

 


من فکر می کردم شما فرق می کنید با کسانی
که آدم رباها را فرستادند تا بانو هن را بدزدند


و سود کارهایشان را با وزیر اه تقسیم می کنند
من هرگز فکر نمی کردم که شما هم همین طور هستید

 


هی

 


تو می خواهی سنتها را حفظ کنی؟ها؟
می خواهی مانند گذشته بحث کنیم؟

 


من نمی توانم این را تحمل کنم

 


من بانوی ملازم عالیجناب هستم

 


تو یون-سنگ هستی درسته؟

 


دنبال من بیا

 


اول از همه تو نباید بخندی
یا از برخوردش اجتناب کنی

 


هر کاری که او انجام میدهد
نباید از تو صدایی در بیاید

 


ما ناخن های تو را کوتاه می کنیم
تا بدن او را از هر جراحتی حفظ کنیم

 


اینجا منتظر باش

 


چرا گریه می کردی؟

 


خب تو می توانی به من بگویی

 


حتی به عنوان پادشاه ، من گاهی اوقات احساس تنهایی می کنم
خب من حدس می زنم شما هم بعضی اوقات چنین احساسی دارید

 


اوه من... پس یانگ-رو...؟


بله

 


یون...یون...یون-سنگ


بانو
همان طور که می دانید یون-سنگ
توجه عالیجناب را بدست آورده است

 


تا دیروز او بود
مانند شما یک بانوی خدمتکار


اما حالا او بانوی خاص شده است


بخاطر توجه و محبت عالیجناب
شما باید احترام خود را به او نشان دهید

 


تبریک !خانم

 


مبارک است!مبارک است!تبریک


خوب...عالی

 


دیروز یک بانوی آشپزخانه
من قبلا آن را شنیدم

 


او را به یک مکان جداگانه ببر
با اثاثیه


یک بانوی خدمتکار
و همچنین یک بانوی آشپزخانه


عایا حضرت او هنوز یک بانوی دربار است
آیا این کار لازم است؟


واقعا؟ خب پس

 


پس شما مواظب آن باشید
مطابق با رسومات


بله علیا حضرت

 


اینجا خیلی خوب است

 


خوب نیست؟ این اتاق خیلی بزرگ است


یون-سنگ هنگامی که تو
بانوی خاص شدی


بانو چطور می توانید
او را یون-سنگ بنامید؟


شما باید به او احترام بگذارید


لطفا بنشینید بانو


شما فکر می کنید من میتوانم
به این سرعت تغییر کنم؟


من کاری را درست انجام داده ام اه؟

 


یون-سنگ این خیلی خوب است

 


تو صورت بانو چویی را دیدی
امروز صبح ، ندیدی؟


او خیلی با ما خشن بود
اما حالا او کاملا دارد

 


یون-سنگ اجازه بده من باشم
بانوی خدمتکار تو


من هم همینطور... من هم همینطور

 


من هنوز نمی توانم بانوی خدمتکارداشته باشم


تو بزودی می خواهی.هنگامی که بچه ای داشته باشی
تو زن دوم او میشوی


درست است.بچه او

 


این کار را انجام نده؟


چی؟
هنوز به حقیقت نرسیدی ها؟


حالا تو داری


من ترسیده ام ترسیده ام


بله...عالیجناب

 


بسیار خب


بعد از مدت کمی
این گونه است

 


اما من می خواهم تحمل کنم
اگر چه ترسناک است


البته تو باید


و من چه چیزی به او بگویم؟

 


درباره یانگوم و بانو هن

 


که آنها اشخاصی نیستند
که چنین کارهایی را انجام دهند!مطمئنا


نه یون-سنگ!تو نباید


چرا نه؟


تو نباید این کار را بکنی!تو می توانی به او بگویی
هر چیز دیگری اما نه این را


چرا؟چرا نه؟


احمق!جرم آنها خیانت بود
خیانت


یانگوم و بانو هن اشخاصی نیستند
که چنین کارهایی انجام دهند


من آن را می دانم ، البته


خب ، چرا نه؟


بعدا
خیلی خیلی بعد به او بگو بسیار خب؟

 


حتی با اینکه یانگوم تبعید شده است
می تواند کشته شود
وا...واقعا؟

 


البته... پس به عالیجناب چیزی نگو
تا وقتی من زمان آن را بگویم ، بسیار خب؟

 


در ضمن آیا یانگوم می داند
که تو بانوی مخصوص شدی؟


خوب می شود اگر آقای کنگ
بتواند اخبار او را بفرستد

 


میدانم... اما من حتی نمی بینم او را
این روز ها در سرویس های غذا خوری

 


این کار را اینطور انجام نده
برو آن طرف تر...من خودم این کار را انجام می دهم


آنقدر بی دقت کار نکن


تو فقط در همان جای گرم بنشین


سپس این کار را درست انجام بده,خب

 


تعجب میکنم چرا من هوس می کنم
توت فرنگی یک دفعه

 


آیا شما گفتید توت فرنگی
در وسط زمستان؟

 


چرا؟ تو می خواهی
الان برای من توت فرنگی بیاوری؟


این حتما باید توت فرنگی باشد؟
نه چیز دیگری؟


من خوبم,اما بچه آن را دنبال می کند


بسیار خب...اجازه بده من ببینم
برای اطمینان شاید توت فرنگی باشد

 


او می گوید که گلابی می خواهد

 


پس من می روم توت فرنگی بیاورم


همین جا بنشین
من می روم توت فرنگی بیاورم

 


اگر یانگوم اینجا بود من می توانستم
از او بخواهم تا دسر توت فرنگی درست کند


من مشکل خواهم داشت برای
2-3ماه آینده

 


عسل...تو نمی توانی قبول کنی
شیره توت فرنگی را,ها؟

 


شاد مانی مربوط به چیست؟

 


قلب


بعدی؟


خشم ، کبد؛ نگرانی، ریه
فکر و خیال، خون ؛ ناراحتی، ریه


می تواند احساس ناراحت کننده ای باشد
اگر کبد ضعیف شود


ترس، از کلیه ها و شکم
حیرت و تعجب وقتی است که خون


به انرژی یینگ مرتبط می شود
و کی به انرژی یانگ


تو این را می دانستی اما اشتباه کردی؟


با اشتباه


یک اشتباه در آشپزی
تنها روی مزه تاثیر می گذارد


اما یک اشتباه در طبابت
به مردم صدمه میزند

 


اگر می خواهی آن را حفظ کنی
آن را کامل انجام بده


یا در غیر این صورت ممکن است تو
به هیچ وجه آن را نفهمی

 


بله

 


تو مطمئنی که منظورت همین است؟


از وقتی او کتابها را گرفته,او(بانوی پزشک)از او
سوالاتی می کند,هر روز او را شلاق می زند


من میدانم


اگر ما از ابتدای آموزشمان
شلاق می خوردیم تا الان می ده بودیم


یانگوم خوب مقاومت می کند


او همچنین ,خوب حفظ میکند

 


چه خوب است که او
برای هر اشتباه شلاق بخورد


دختر بیچاره

 


نبض آنها را بگیر,ها؟

 


آنها را معاینه کن

 


به من بگو چه احساسی داری

 


این احساس شبیه است به جمع شدن
یک پیاز سبز بزرگ که توخالی است

 


چه توصیفی
این ضربان بزرگ است

 


شما این را وقتی احساس می کنید که آنها خون از دست داده اند


او آن را از دست داده است
بوسیله استفراغ آن یا از طریق مدفوع

 


او خون استفراغ کرده است
بخاطر سل

 


احساس او شبیه زدن یک تار است


این ضربان تار است


و هنگامی اتفاق می افتد که کی به هم می رسند
اما از هم جدا نمی شوند


این همچنین هنگامی اتفاق می افتد که ایجاد شود
یک تغییر دمای سریع


وقتی تو احساس می کنی که آن تنها در یک طرف است
این به این معنی است که او شکم درد دارد


همچنین علائم نشان میدهند که
این بچه صرع دارد


این معالجه و درمان سخت است
تو این را به خاطر سپردی،درسته؟

 


احساس می کنم که

 


من فلفل را روی آب گوشت قرار دادم
تا چربی ها را از بین ببرد


و این احساس شبیه است به
جمع شدن آن فلفل

 


این ضربان کوچک است

 


اگر قوی باشد به معنی فلج است
در غیر این صورت به معنی ضعف دستگاه ایمنی است

 


شما با استعداد هستید برای
حس کردن با سر انگشتانتان

 


تمام روش های معاینه ضربان را پیدا کن
از کتاب پزشکی چینی


و حتما همه آنها را حفظ کن

 


سلام

 


او دیابت دارد.او را معاینه کن

 


ضربان ضعیف و خیلی سریع است


ضربان ضعیف نشان می دهد
که او مایعات بدنش را از دست میدهد


و او تب دارد

 


چه اتفاقی افتاده است؟اوم

 


در حقیقت،اینجا پزشکی است که
از هان-یانگ در کوه هالا آمده است


من شنیدم طبابت او خوب بود,پس

 


آیا این جنسینگ سفید نیست؟

 


من به شما گفتم که من نمی دانم که آیا این مفید است


و اینکه چرا من ازآن استفاده نمی کنم؟
به عقیده او


من خیلی سعی کردم تا پایین بیاورم حرارت
بدن شما را، اما شما به من اعتماد نکردید

 


من مریض هایی را نمی بینم
که به من اعتماد نمی کنند


اوه،نه، اینطور نیست
من هم به او این را گفتم


اما او به من گفت این می تواند استفاده شود
برای شخصی مثل من


و این برای من اثر بخش تر خواهد بود


جنسینگ،جنسینگ است
این چه مفهومی می تواند داشته باشد؟


این درست است.او گفت که او حرارت زیادی دارد
اما هنوز آن را می خورد


او حقه باز است


اما او این طور به نظر نمی رسید


تو فکر می کنی "حقه باز"باید
روی صورتش نوشته باشد


اما او مردم زیادی را درمان کرده


چی؟ پس او قبلا کلاه گذاشته است
سر بسیاری از مردم

 


او کجاست؟

 


من او را رها نخواهم کرد


چون یوجی دورافتاده است، او فکر می کند
مردم اینجا هیچ چیز نمی دانند


صبر کن تا من این احمقها را گیر بیاورم
که افراد مریض را گول می زنند


او یک پزشک نیست؟


پزشک چه مزخرفاتی!آنها سعی میکنند بخرند
چیزهای ارزان را با قیمتهای بالا


به مردم بگویید او از هان-یانگ است


یک تاجر، سعی می کند سود ببرد
از این حوادث لحظه به لحظه

 


هی، احمق!تو همان شخصی؟!ها؟

 


تو ادعا می کنی یک پزشک هستی
از هان-یانگ؟


اوه,منظور شما,آقای


آقا چه مزخرفاتی! این احمق کجاست؟
او در میدان است

 


آن زنی که می آید چقدر نیرومند است؟

 


تو نفهمی!تو نفهمی

 


بروید...آقا

 


یانگوم

 


چطور بودی؟... حالت چطور است؟

 


این چطور می تواند باشد؟ که بانوی
آشپزخانه دربار یک خدمتکار شود؟

 


خب حالا خوبی؟

 


بله. افسر مین اینجا هستند به عنوان
افسر ارشد ارتش


من الان زیر نظر این معلم تعلیم می بینم

 


آن تبهکار به تو درس می دهد؟بله

 


او چه چیزی می تواند آموزش دهد
بیشتر از کتک زدن مردم؟


مهم نیست که من تبهکارباشم یا نه
اجازه دهید اول من سوال کنم

 


به عنوان پزشک سابق پادشاه
چگونه از جنسینگ استفاده میکنی؟


بدون توجه به
طبیعت شخص؟

 


من سخت کار کردم
تا ذات او را عوض کنم

 


مطمئنی که اصول را می شناسی؟

 


دنبال من بیا

 


نگاه کن این جنسینگ تازه است


این سخت است که آنها را به همین نحو نگه داری


دیر یا زود ، خاصیت آن
هنگامی که خشک شود بسیار کم می شود


اما اگر شما اینطور آنها را بخارپز کنید
و سپس خشکشان کنید


با درست کردن این جنسینگ قرمز
خاصیت آن هم باقی می ماند


وبا بخار پز کردن ،سم آن از بین می رود
بدین ترتیب خاصیت آن زیاد می شود


و این هیچ مشکلی ایجاد نمی کند
برای مردمی با حرارت بدن بالا


این درسته؟
شما چطور این را فهمیدید؟


من چند وقت پیش مجبور شدم جنسینگ بخورم


اما چون من حرارت بدن بالایی داشتم
برای من سخت بود تا آن را بخورم


من کتاب های مختلفی را بررسی می کردم
و قصه های کوتاه مسافرتی را پیدا کردم


از شعر چینی بوسیله سوکیونگ
که به تروکوریو مسافرت کرد

 


این "ترو کوریو"نامیده می شود


و او نوشته که دیده است
مردم جنسینگ را بخارپزمی کنند

 


تب او مربوط به جنسینگ نیست
او را کاملا معاینه کردی؟

 


اما آقا شما مجبور بودید که جنسینگ بخورید؟
آیا شما بیمارید؟

 


چرا این کار را کردید؟

 


من توموری داخل شکمم دارم

 


چی؟

 


حتی وقتی که شما بودید
در ادویه خانه؟


بله ، به همین خاطر من قطع امید کردم
و به تو گفتم هیچ کاری انجام نده


اما شما خیلی مشروب می خوردید


فکر کن سریع مردن بهتر خواهد بود
اگر من نتوانم این بیماری را معالجه کنم

 


اما وقتی با من روبرو شدید می گفتید که
من نمی توانم هیچ امیدی به شما بدهم

 


خب من از قصر بیرون آمدم
تا به درمان شما کمک کنم

 


و من به همه جا سر زدم
تا راهی برای معالجه آن پیدا کنم

 


انتخاب خوبی است
پس راه حل آن جنسینگ قرمز است؟


نه مطمئنا... اما قطعا به من می دهد
زمان بیشتری برای پیدا کردن راه معالجه آن


از آن زمان این بیماری بدتر نشده است

 


من در باره یک بانوی پزشک شنیدم
و خواستم او را زود ملاقات کنم

 


پس شما از او یاد می گیرید؟


بله.من باید یاد بگیرم

 


خوب است من فکر می کردم شما خواهید شد
یک پزشک خوب اگر آموزش ببینید
به این خاطر نیست که ، من پزشک میشوم

 


چون این تنها امید است

 


امید؟

 


امید برگشتن به قصر


آنها می گویند این تنها راه است برای
یک خدمتکار تا به قصر برود

 


من برمی گردم و مجازات می کنم آنهایی را
که کردند با مادرم


بانو هن و من این کار را


چی؟مجازات کنید؟شما می خواهید انتقام بگیرید؟

 


بله آقا.من راهی پیدا می کنم
به محض اینکه به قصر برگردم


اگر به این دلیل است
خب همین حالا یاد گرفتن را متوقف کنید
پزشکی برای معالجه مردم است

 


خب شما چطور توانستید آن را بیاموزید
با چنین قلب خشمگینی؟


من هرگز نمی توانم این اجازه را به دهم

 


چگونه شخصی پر از خشم می تواند
سوزن طب سوزنی را بردارد؟


همین حالا این کار را رها کن!حالا


چرا شما می گویید نه؟

 


من هم ، سوزن را با عصبانیت برداشتم


نه برای نجات این شخص
بلکه برای کشتن او


چطور شما چنین چیزی می گویید
به عنوان بانوی پزشک؟

 


این چیزی نیست که یک پزشک
حتی بتواند به آن فکر کند


من یک انسانم

 


چطور یک شخص می تواند مشروب بخورد
شب و روز چون او مریض است


می فهمید خشمی را
که یک انسان می تواند داشته باشد؟


چطور توانستید بفهمید
خشم ابدی انسان را؟

 


برو مقداری وا-سونگ بیاور

 


وا-سونگ؟


خزه از کاشیهای قدیمی خانه

 


البته

 


شباهت ضربانها را بگو


نبض کوچک وبزرگ شبیه هم هستند
اما نبض بزرگ تداوم ندارد


نبض ضعیف;
همانند صدای نخ باریکی است


ضربان سینه زیاد نیست اما


ضربانش تند می زند
6بار در هر تنفس


نبسانات نبض او چگونه است؟


نبض اولیه ضعیفتر می شود
و نبض ثانویه...


در حال قوی شدن است

 


ببخشید ، چی؟

 


من نباید این را به شما بگویم


جب چرا شما به اینجا آمدید؟


من نمی دانم. ولی به هر حال به شما می گویم
که شما خیلی سخت کار می کردید


من فکر می کنم آنها دنبال شما می گردند
چون حال آن تبعیدی بدتر شده است

 


من نمی توانم او را تحمل کنم


اگر نمی توانید عصبانیت خود را از بین ببرید
پس یا خشم یا پزشکی را انتخاب کنید

 


و من بیشتر نمی توانم
به یانگم بیاموزم...


بوسیله چنین شخصی.خب برویم

 


نبضش را بگیر

 


این همان بیماری است که شما هم دارید

 


من روش آن را میدانم

 


من دارویی پیدا کرده ام
بعد از سالهای زیادی که سعی کردم او را معالجه کنم

 


آیا روش درمانتان را امتحان کرده اید؟

 


من تاثیر آن را دیده ام با امتحان کردن آن
روی شخص دیگری...اما

 


اما من هنوز او را با این دارو معالجه نکرده ام

 


او دشمن من است

 


من پزشکی را یاد گرفتم و رفتم به
قصر تا نزدیک او باشم

 


و من به عنوان پزشک به یوجی آمدم
بخاطر اینکه او به یوجی تبعید شده بود

 


او یک افسر بود
در زمان فرمانروایی یون سان

 


مسئول پیدا کردن
زنی برای پادشاه

 


با استفاده از موقعیتش او مجبور کرد
مادر متاهلم را تا به قصر برود

 


مادرم خودکشی کرد

 


و پدرم نتوانست مسلط شود بر
خشم وناراحتیش و او هم خودکشی کرد

 


و سپس آن مرد
خانواده ام را متهم کرد

 


به کفر و ثروت ما را گرفت
524
00:49:33,178 -- 00:49:38,138
خدمتکار خانواده ام مرا بزرگ کرد
و من یک خدمتکار شدم

 


اگر من مرد بودم یاد می گرفتم
فنون رزمی را تا انتقام بگیرم
اما من پزشکی رایاد گرفتم
چون من یک زن هستم

 


وقتی دیگران یاد می گرفتند
هنر شفا بخشی را


من یاد می گرفتم هم
هنر شفا بخشی و هم هنر کشتن را

 


وقتی دیگران تعلیم می دیدند
درباره داروهای مفید


من یاد می گرفتم در باره
هم دارو و هم سم

 


و حالا
من یک پزشک معروف شده ام

 


من مجبورم او را نجات دهم؟

 


من مجبورم او را نجات دهم؟

 


شما مجبورید او را متوقف کنید

 


چون شما در جایگاه قابل اطمینانی هستید
شما میتوانید بانوی پزشک را متوقف کنید

 


آقا این نمی تواند باشد.او دیگر نیست
یک دشمن بلکه اوحالا یک مریض است


و او یک شخص نیست ، بلکه یک دکتر است

 


من مخالفم

 


آقا او قبلا
مجازات شده است


او به عنوان یک تبعیدی به اینجا آمد
و بیماری لاعلاجی دارد


خب این برای اوست تا تصمیم بگیرد ، آقا


خودت را
همچنین ، به او خیلی نزدیک نکن


نه.پیش از همه به این خاطراست که
او پزشک خیلی خوبی است
و به خاطر این که او معلم یانگوم است

 


از اینجا برو

 


نه. من این کار را انجام میدهم

 


دارو درست کن با خزه
جنسینگ قرمز، دارچین ، زنجفیل

 


بله

 


من دوست داشتم شما بخواهید برگردید
به قصر بدون خشم و عصبانیت

 


به همین خاطراست که من تصمیم گرفتم
به شما پزشکی بیاموزم

 


پس من میتوانم انتقام بگیرم؟نه

 


خب من میتوانم تو را بیاندازم در
همان مخمصه ای که خودم در آن افتادم

 


کلمات آقای یونگ وون-بائک درست است

 


کسی که سرشار از خشم است
نمی تواند پزشک خوبی باشد


شما با نگاه کردن به من می توانید صحبت کنید

 


اگرچه من از روی عصبانیت پزشک شدم
اینجا موضوعی هست


در اینکه شما مجبورید انتخاب کنید
بین پزشکی و عصبانیت را

 


من قبلا کشمکش خود را برای شما بیان کرده بودم

 


من آرزو می کنم شما بتوانید عصبانیت خود را از بین ببرید
و یک پزشک باشید

 


این درخواست و تقاضای واقعی من از شماست

 


کلمات آقای یونگ وون-بائک درست است


کسی که سرشار از خشم است
نمی تواند پزشک خوبی باشد

 


شما با نگاه کردن به من می توانید صحبت کنید


اگرچه من از روی عصبانیت پزشک شدم
اینجا موضوعی هست


در اینکه شما مجبورید انتخاب کنید
بین پزشکی و عصبانیت را


من قبلا کشمکش خود را برای شما بیان کرده بودم

 


من معتقدم بانو سو
قبلا تصمیم گرفته بودند

 


شما میشناسید ویژگی مشترک
مردمی که موفق هستند؟

 


آنها ساده و پرحرارتند

 


اما دومی چیزمهمی است

 


شما باید واقعیت را بشناسید
و برفراز آن باستید

 


یاد بگیرید چگونه مردم را تشویق کنید
و بدانید چگونه از قدرت استفاده کنید


حالا شما مواجه خواهید شد
با دومین کشمکش خود

 


و هنگامی که شما موفق شدید
احتمالا شما می خواهید


اینها را پر کن امیدوارم که موفق بشوی

 


.